loading...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بازدید : 2
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 21:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زخم کهنه

ما یک زمانی‌ برای خودمون کسی بودیم... یال و کوپالی داشتیم... برای خودمون اون بالا می‌نشستیم و زیر پامون کلی آدم مشغول خ*ا*ی*مالی بودن و ما هم خدا رو بنده نبودیم...

تا اینکه یک روز سقوط کردم

سقوط به معنای واقعی

نردبان این جهان، ما و منیست

عاقبت این نردبان افتادنی است

لاجرم آنکس که بالاتر نشست

استخوانش سخت تر خواهد شکست

و این شد که استخون‌هام شکست و بدجوری هم شکست...

الان شدیم یک آدم بی یال و کوپالی که هر ننه قمری به ریشش میخنده... ولی خب بعد از هر سربالایی‌‌‌ای حتما یک سر پایینیه... و باید به این ننه قمر‌ها بگم که کوه به کوه نمیرسه ولی آدم به آدم میرسه...

+ پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را که به هر سو گردش میکرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند ( ت ۲۴-۴)

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 35
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 72
  • بازدید کننده امروز : 72
  • باردید دیروز : 12
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 621
  • بازدید ماه : 828
  • بازدید سال : 843
  • بازدید کلی : 843
  • کدهای اختصاصی