loading...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بازدید : 1
جمعه 18 بهمن 1403 زمان : 16:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زخم کهنه

خب حدود یک هفته‌‌‌ای هست که اومدم خونه‌ی این دوستم که نظامی‌هست و تو یک شهرک نظامی‌زندگی میکنه... سرهنگ نیروی هوایی هست... دیشب هم دو تا سرهنگ دیگه نیروی هوایی اومدن پیشش مهمونی... چهار نفری دور هم نشسته بودیم و حرف میزدیم... حرف‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و ‌‌‌...

قبلش بگم که من الان مثل این مسلمون‌های خیلی مذهبی ریش دارم... یک‌ عالمه ریش...

اون اولش دوستم که داشت من رو معرفی می‌کرد گفت ایشون آقای جنتلمن .. هستن و تو این چند سالی که من میشناسمشون نمیدونم شغلشون چیه...

گفتن: آقای جنتلمن‌‌.. شغلتون چیه؟

گفتم: والا بیکارم و فعلا شغل خاصی ندارم...

به اتفاق۳ تاشون گفتن: از بچه‌های امنیتی هست...

من: 😳

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 36
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 71
  • بازدید کننده امروز : 71
  • باردید دیروز : 12
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 620
  • بازدید ماه : 827
  • بازدید سال : 842
  • بازدید کلی : 842
  • کدهای اختصاصی