loading...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بازدید : 1
شنبه 19 بهمن 1403 زمان : 18:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زخم کهنه

خونه‌ی خوبی تو یک جای خوب داشتم... ولی خیلی از مرکز شهر دور بود و منم این یک سال اخیر نیاز داشتم به مرکز شهر رفت و آمد کنم و از طرفی استفاده از مترو رو یک وسیله سریع و بدور از ترافیک میدونم... این شد که تصمیم گرفتم که خونه ام رو اجاره بدم و برم یک خونه‌‌‌ای سمت مرکز شهر یک جایی دم مترو اجاره کنم...

رفتم پیش یکی از دوستام که بنگاهی هست و حدود ۱۰-۱۱ سال پیش همین خونه رو از خودش خریده بودم و گفتم میخوام همچین کاری کنم...

گفت: یک پیشنهادی بهت بدم؟

گفتم: چی؟

گفت: یک ملکی سراغ دارم خیلی خوبه... یک‌ ساله تو دستم نگهش داشتم که خودم بتونم بخرمش ولی پولم جور نمیشه... بیا خودت بخرش... خونت رو بفروش و بیا اینو بخر...

گفتم: چجوریه مگه؟

گفت: یک مجتمع مسکونی همین بغل هست، مال یک شرکت خصوصی بوده که قبل از انقلاب خونه ساخته و به کارمند‌هاش داده... همه‌ی ساکنینش هم بالای ۸۰ سال سن دارن... یک‌ مشت پیر مرد پیر زن که بچه‌هاشون ازدواج کردن و رفتن... تک و توک فوت شدن و ورثه‌ها هم خونه رو اجاره دادن... یکی از پیر مرد‌های اونجا میخواد خونش رو بفروشه...

گفتم: خب این کجاش خوبه؟

گفت: خونه‌ی قدیمی‌۵۰ ساله اش قیمت زیادی نداره... ۱۴۵ متر رو به قیمت مناسب میخری... بعدش اون خونه ۳۰۰ متر سهم زمین داره (شهرک حدود ۱۰ هزار متر زمین بود)... پول این ۳۰۰ متر میشه ۶۰ میلیارد تومن... بعد فلانی قراره بیاد اینجا رو یک برج بزرگ بسازه... دو تا واحد ۲۲۰ متری سهم تو میشه... یعنی الان پول یک واحد ۱۴۵ متری رو میدی ولی ۷-۸ سال دیگه تو این محل خیلی خوب صاحب دو تا واحد ۲۲۰ متری میشی...

گفتم: خب چرا اون بنده خدا میخواد خونش رو بفروشه اگر اینجوریه؟!

گفت: طرف ۸۶ سالشه... میگه من نمیدونم سال دیگه زنده هستم یا نه... میگه برای من که یک پام لب گوره حرف از سرمایه گذاری و آینده نزنید... میخواد خونشو بفروشه و آخر عمری بره شمال یک ویلا تو طبیعت بخره و استراحت کنه...

گفتم: پس قرار بذار بریم هم ملک رو ببینیم و هم با مالک صحبت کنیم...

قرار رو گذاشت و رفتم دیدم. هرچی که گفته راست بوده و خود مالک هم به این موضوع واقفه...

گفتم: حاجی جان خیالم راحت باشه که میخوای معامله کنی؟ من قراره خونم رو بفروشم و بیام اینجا رو بخرم...

گفت: آره برو خونت رو بفروش... این خونه رو بخری برد کردی... الان یک ساله به این رفیقمون میگم این خونه رو برام بفروش هی دست دست میکنه...

منم‌ چون شرایط خیلی اکازیون بود خونم رو کلی زیر قیمت دادم که سریع به فروش بره... و در نهایت خونم رو همین دوستم فروخت... ۲۰ روز هم وقت داشتم که خونه رو تخلیه کنم و جابجا بشم...

همون روز که قرار گذاشته بودیم که خونه ام رو معامله کنیم دوستم زنگ زد به پیر مرده و گفت: حاجی داریم خونه رو معامله میکنیم... هنوز سر حرفت هستی دیگه؟

گفت: آره معامله کنید و من فردا میام بنگاه قرارداد این رو ببندیم...

فرداش زنگ زدیم به این بنده خدا: گفت یکی از اقوامم فوت کرده رفتم شهرستان و دو سه روز دیگه میام

دو سه روز بعدش زنگ زدیم گفت باید تا هفتمش بمونم...

بعد از هفتم زنگ زدیم گفت پسرم باید من رو بیاره تهران آخر هفته وقتش آزاد میشه منو میاره...

بعدش دوستم مشکوک شد و رفت دم شهرک و متوجه شد که طرف چند روزه برگشته و ما رو می‌پیچونه...

رفت دم خونش و طرف رو گیر آورد؛ یارو گفت پسرم گیر داده که خونه رو نفروش و به فکر ارث و میراثش هست... من میخواستم بفروشم که برم شمال یک ویلا بخرم و آخر عمری اونجا استراحت کنم ولی خب منصرفم کردن...

بعدش سریع گشتیم یک خونه‌ی دیگه پیدا کردیم و اونم ۱ هفته وقتمون رو گرفت...

اون خونه دوم هم تو آخرین دقایق کنسل شد...

یک خونه‌ی دیگه هم کنسل شد...

کلا ۳ روز وقت داشتم که خونه رو تخلیه کنم... از طرفی کنسلی فروش خونم تو قرارداد خیلییی سنگین بود... هر روز تاخیر در تحویل خونه هم ۵ میلیون تومن برام جریمه داشت که برام سنگین بود...

وسیله‌هامم جمع کرده بودم و تقریبا آماده اسباب کشی بودم ولی جایی رو نداشتم که برم... ۲ روز آخر دوستم گفت وسایلت رو بفرست شمال... یک‌ خونه برات پیدا کردم حدود ۲ سال دیگه تکمیل میشه... بیا همین رو بخر... بهتر از این دیگه گیرمون نمیاد...

قیمت ارز هم که صعودی بود و ترسیدم که موجب افزایش قیمت مسکن بشه... مجبور شدم اون خونه رو خریدم... ولی خب چون پولم برای خرید خونه جدید کم بود دیگه چیزی برام نموند بتونم جایی رو اجاره کنم... بنابراین اینور اونور فعلا میچرخم تا ببینم خدا چی میخواد... فعلا بی جان و مکان :)

+ این نیز بگذرد...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 12
  • باردید دیروز : 12
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 560
  • بازدید ماه : 767
  • بازدید سال : 782
  • بازدید کلی : 782
  • کدهای اختصاصی