loading...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بازدید : 1
چهارشنبه 16 بهمن 1403 زمان : 3:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زخم کهنه

بالاخره برگشتیم تهران... هر‌‌ کدوممون رفتیم خونه‌ی خودمون...

تو اولین دور همی‌ای که داشتیم و همه‌ی بچه‌ها بودن اون ماجرا رو تعریف کردیم و کلی به محمد خندیدیم... اونم همش میگفت دروغ میگن و من نترسیدم و تابلو بود که یکی اونجا بوده که مارو بترسونه...

سارا هم کماکان معتقد بود که اونجا دوربین داشت و از توی خونه ما رو دیدن و با میکروفن گفتن از اونجا برید...

شیرین هم میگفت: آقا نمیدونم چرا اون جنه لهجه‌ی شمالی داشت؟!!

امیر: 🫠

تو دو سه تا دورهمی‌راجع به این موضوع سر به سر همدیگه میذاشتیم...

ما توی دورهمی‌هامون بازی‌های مختلفی انجام میدادیم... از جمله صندلی داغ... و واقعا روی صندلی داغ همه چیز رو راست می‌گفتیم...

یک بار که من روی صندلی داغ نشسته بودم ازم پرسیدن: ماجرای جن چی بود؟!...

و منم ناچارا بر خلاف میلم راستشو گفتم و اعتراف کردم...

بعدش محمد مثل اسپند روی آتیش هی بالا و پایین میرفت و غر میزد: تو روحت من الان ۲ ماهه شب‌ها نمیتونم بخوابم...

غر‌های سارا هم نشون میداد که اونم با همین مشکل مواجه شده ولی حفظ ظاهر می‌کرد...

و اما واکنش شیرین: عه لهجه‌ی جنه که شمالی بود امیر بود؟ 🤣🤣🤣

امیر: 😶

من: 🚶‍♂️

+ پایان...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 5
  • بازدید کننده امروز : 6
  • باردید دیروز : 12
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 554
  • بازدید ماه : 761
  • بازدید سال : 776
  • بازدید کلی : 776
  • کدهای اختصاصی