قصد توهین به خانمها رو ندارم و صرفا دیدگاه شخصی خودم رو دارم بیان میکنم:
دخترها چند دسته هستند...
یک دسته دوست دارن به طرفشون آرامش بدن... آرامش دادن به طرفشون براشون مهمه... دوست دارن به طرفشون عشق بدن تا حالش خوب باشه... حال و فضای خوب رو ایجاد میکنن و خودشون هم از اون آرامش ایجاد شده لذت میبرن... این دخترها همونهایی هستن که اگر آسمون به زمین بیاد طرفشون رو ترک نمیکنن... طرفشون براشون سمبل زندگی و ستون و غیرت و مردانگیه...
یک دسته دخترها هم خودخواه هستن... طرف رو برای خودشون میخوان... آرامش رو فقط برای خودشون میخوان... نمیدونن که اگر طرف کوتاه میاد بخاطر اینه که دیگه رمقی براش باقی نمونده... زخمهای روی بدن طرف رو هرگز نمیبینن و حتی توانایی دیدن اون زخمها رو ندارن... اما اگر یک مورچه گازشون بگیره زمین و زمان رو به هم میدوزن که چرا طرفشون درکشون نمیکنه و اینقدر بیشعوره... این دخترها همونهایی هستن که اگر طرفشون رو ترک کنن احساس آزادی میکنن ولی بعد از ترک کردن چون دیگه حمایت طرفشون وجود نداره و نمیتونن روح خودخواهیشون رو ارضا کنن همش حس میکنن که یک چیزی کمه...
یک سری دخترها هم توهم دارن... هرچقدر توهم دارن به همون اندازه شعور و درک ندارن... پرخاشگری تو ذاتشونه... طرفشون رو سر خر میدونن... طرفشون براشون خرج کنه باهاش مهربونن... طرفشون بی پول باشه میذارن میرن... دچار بیماری خود برتر بینی هستن... عموما هم هیچ ویژگی خاصی ندارن جز عقدههای دوران کودکیشون که در وجودشون تبدیل به یک مار خشمگین شده...
یک سری دخترها هم خود فدا شونده هستن... یعنی حمال خونهی پدر هستن... حتی ازدواج نمیکنن تا بهتر حمالی کنن... اونقدر تو این سیستم حل شدن که اگر یک روز فرصت حمالی پیش نیاد دلشون برای حمالیشون تنگ میشه... تصمیم گرفتم بیشتر از این توضیح ندم تا قلبشون رو بیشتر نشکونم...
یک سری دخترا هم مارموزن... وقتی پیششون هستی مریم مقدس هستن و وقتی پیششون نیستی بانو الک*سیس... میخواستم در مورد این دسته هم بیشتر بنویسم ولی خب پشیمون شدم... دلیلش هم اینه که ازشون چندشم میشه...
خلاصه من تنم به تن همهی این دخترها خورده... اگر پسر هستید بجز دستهی اول سراغ دستهی دیگهای نرید... اگر برید قطعا روزی کمرتون میشکنه... و مردی که کمرش شکسته با یک مرد مُرده هیچ فرقی نداره...
تشخیص دستهی اول چجوریه؟
اگر یک بحثی پیش بیاد طرف برای حفظ آرامش سریعا سکوت رو حاکم میکنه و تنشها رو دور میریزه و بعد از ایجاد آرامش، سعی در ایجاد لبخند در دو طرف میکنه...
این دسته از دخترها همچین هنری رو از کجا آوردن و چطوری میتونن همچین کاری کنن؟ چون جنس مرد رو خوب میشناسن و به تفاوتهای مرد و زن آگاه هستن و به مرض فمنیست مبتلا نشدن...
ولی یک مشکلی هست... چه مشکلی؟... اینکه عموما دخترها بازیگرای قهاری هستن... مورد بوده شدیدا حرف گوش کن و سر به زیر و مظلوم؛ ولی بعدا ماهیتش رو شده که یک سگهاره پاچه گیر و بی آبروعه..
برای همین حواستون باشه...